Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@15:27:07 GMT

تیم ایرانی، یوز ایرانی، برند ایرانی

تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۷۲۲۳۰

تیم ایرانی، یوز ایرانی، برند ایرانی

لباس تیم ملی فوتبال ایران برای جام جهانی قطر ۲۰۲۲ شامگاه گذشته رونمایی شد و تیم ملی که اولین حضورش در این رویداد مهم را با «آدیداس» تجربه کرده بود، حالا با برند ایرانی «مجید» یا همان «مروژ» در مستطیل سبز تجربه خواهد کرد.

ایسنا پلاس: اینکه کجا، چه بپوشیم؟ همیشه چالش برانگیز بوده است؛ ‌ حالا اینکه در یک رویداد جهانی چه پوششی باید داشت، چالش برانگیزتر هم هست و باید محدودیت‌های تحریم را هم به آن اضافه کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در روزهایی که گذشت تیم‌های مدعی جام جهانی یک به یک از لباس‌هایشان رونمایی کردند. لباس‌هایی که برندهای مطرح «نایک»، «آدیداس»، «پوما» و... آنها را پشتیبانی می‌کنند و جلوه‌های بصری زیادی هم دارند. اما این دوره تیم ملی ایران تصمیم گرفت با یک برند ایرانی وارد این رقابت جذاب جهانی شود. به بهانه رونمایی از لباس تیم ملی فوتبال ایران یک دور مجازی در اردوهای تیم‌های ملی فوتبال سایر تیم‌ها زدیم تا ببینیم آن‌ها قرار است چه بپوشند؟

آلمان و باز هم سفید و مشکی

«آدیداس» خیلی وقت پیش از لباس تیم ملی آلمان رونمایی کرد. پیراهن اول آلمانی‌ها مثل همیشه سفید است و همراه با یک نوار مشکی پهن در مرکز طراحی شده است. درباره جزئیات این لباس باید گفت که علاوه خط مشکی مرکز پیراهن، سه خط روی شانه و نوار لبه آستین به رنگ مشکی نمود پیدا کرده و یقه و نوار پهلو که تا لبه پشتی پیراهن امتداد دارد نیز برگرفته از رنگ‌های پرچم آلمان ترکیبی از مشکی و قرمز و طلایی است.

اسپانیا و دوباره قرمز سنتی

لباس اول تیم ملی اسپانیا به همان رنگ سنتی  قرمز است و البته سر آستین‌های این لباس به رنگ بنفش طراحی شده که جلوه ویژه‌ای به پیراهن بخشیده است. همچنین شورت ورزشی و جوراب بازیکنان اسپانیا نیز در جام جهانی ۲۰۲۲ به رنگ سورمه‌ای خواهد بود. لباس دوم نیز طراحی خاصی با طیف‌های مختلف آبی رنگ بوده و همین مورد برای شورت ورزشی و جوراب بازیکنان تیم ملی اسپانیا نیز در نظر گرفته شده است.

تولید و طراحی لباس اسپانیایی‌ها هم با «آدیداس» بوده است.

آرژانتین؛ راه‌راه همیشگی و یک بنفش پررنگ

لباس تیم ملی آرژانتین نیز که کاری از «آدیداس» است از طراحی راه‌راه آبی آسمانی و سفید بهره برده و دور یقه، سر آستین و همچنین طراحی روی سرشانه نیز همگی به رنگ مشکی هستند. اما لباس دوم آرژانتینی‌ها در این دوره به رنگ بنفش خواهد بود و طراحی آن به نقش خورشید روی پرچم آرژانتین اشاره دارد. البته از این طرح در بخش پایینی این لباس هم استفاده شده است.

برزیلی‌های پرچم‌پوش

شرکت «نایک» طراحی ویژه‌ای برای لباس برزیلی‌ها ندارد. آنها همان زرد همیشگی را می‌پوشند و در واقع باید گفت تیم ملی فوتبال برزیل تقریبا پرچم کشورشان را تن می‌کنند. از آنجایی که لباس برزیلی‌ها امسال دستخوش مسائل سیاسی میان راست‌گراها و چپ‌گراها شده است، ‌ کمپانی «نایک» در آستانه جام جهانی و رونمایی از پیراهن برزیل بیانیه داده که «هرگونه ارجاع سیاسی به این پیراهن ممنوع است. پیراهن برزیل مال همه برزیلی‌هاست.»

انگلیس و سفید سنتی

پیراهن تیم ملی انگلستان هم توسط نایک طراحی شده است و ترکیبی از رنگ اصلی سفید سنتی انگلیس با آبی آسمانی است که رنگ‌ها روی سرآستین‌ها به شکل طیف رنگی تکرار شده است. برش منحنی جلوی لباس هم جلوه خاصی به این پیراهن داده است. لوگوی سه شیر به شکل عمودی هم در قسمت پیش‌سینه به چشم می‌خورد. رنگ اصلی لباس دوم تیم ملی فوتبال انگلیس قرمز رنگ است که با رنگ آبی و آبی روشن ترکیب شده است.

فرانسه و یک طراحی متفاوت‌تر

«نایک» برای فرانسوی‌ها، لباسی آبی رنگ با تزیینات طلایی طراحی کرده است. این پیراهن دارای یقه‌ای متفاوت با یک دکمه‌ ظریف است. الگوی برگ بلوط  که نشان دهنده قدرت، همبستگی و صلح است نیز روی آستین، سرآستین و یقه وجود دارد و پرچم کشور روی سر شانه کار شده است.  لباس دوم تیم ملی فرانسه سفید رنگ و دارای طرح گرافیکی خاص است. روی پیراهن لحظات نمادین کشور فرانسه و نقاط دیدنی آن به چشم می‌خورد.

کرواسی چهارخانه‌پوش

لباس تیم ملی کرواسی هم توسط کمپانی‌های «نایک» طراحی شده است. چهارخانه‌های قرمز و سفید برای کشور کرواسی تقریبا یک‌جور طراحی کلاسیک است ولی «نایک» این‌بار طراحی جدیدی از این چهارخانه‌ها را ارائه داده است و طیف رنگ آبی هم در پیراهن قابل مشاهده است. لباس دوم تیم ملی کرواسی هم آبی تیره همراه با چهارخانه‌های آبی کمرنگ است که در قسمت بازوی سمت چپ محو می‌شوند.

پرتغال و ۲۵ سال نایک‌پوشی

۲۵ سال است که طراحی کیت پرتغال بر عهده کمپانی «نایک» بوده است. لباس تیم ملی پرتغال دارای رنگ قرمز فلفلی و سبز است و آرم‌های طلایی آن همچنان پابرجا هستند.  در لباس دوم تیم ملی پرتغال از رنگ سفید مایل به زرد استفاده می‌شود و رنگ قرمز و سبز به‌صورت عمودی روی سینه قرار می‌گیرد. در این کیت سرآستین ها، یقه و مارک نایک به رنگ آبی تیره هستند.

و اما تیم ایرانی، برند ایرانی...

تیم ملی فوتبال ایران شامگاه ۱۷ آبان‌ماه طی یک مراسم رسمی از لباس خود رونمایی کرد. طراحی لباس تیم ملی را کمپانی «مروژ» یا همان «مجید» بر عهده داشته است. مروژ به معنای «مورچه» در زبان لری است و این شرکت توسط مجید ساعدی‌فر بنیان‌گذاری شد. مجید ساعدی‌فر زاده اندیمشک و فیزیوتراپیست پیشین تیم ملی ایران بوده‌است.

مجید ساعدی‌فر در سال ۱۴۰۰ درباره انتقادها از طراحی لباس برندش گفت: «متریال لباس‌ها و برش و دوخت آنها دقیقا بر اساس متدهای روز برترین برندهای دنیاست». او درباره  شایعه چینی بودن لباس‌ها نیز گفت که «لباس‌هایم چینی نیست، در اندیمشک دوخته شده است.» این شرکت هم اکنون با ۲۵ کشور قرارداد خرید ثابت و به ۳۵ کشور مانند آذربایجان، گرجستان، مجارستان، ایتالیا، ترکیه، رومانی، لهستان، پاکستان، بنگلادش، نپال و آسیای میانه صادرات دارد.

«مروژ» که حالا جایگاه خودش را در ورزش کشتی تثبیت کرده حالا به تأمین کننده کفش و دوبنده بیشتر تیم‌های ملی کشتی دنیا تبدیل شده است. اوج درخشش مروژ در المپیک ۲۰۱۶ریو بود. جایی که با فعالیت گسترده خود را به عنوان یکی از موفق‌ترین تیم‌های ایرانی در برزیل و برند برنده این رویداد مهم معرفی کرد.

اما «مروژ» لباس اول تیم ملی کشورمان را مانند سال‌های گذشته به رنگ سفید طراحی کرده است. نماد یوزپلنگ ایرانی با توجه به قوانین فیفا از روی لباس حذف شده و نشانی از پوست آن بر روی آستین‌ها نقش بسته است. لباس دوم تیم ملی نیز با همین طرح به رنگ قرمز خواهد بود.

درباره جنس لباس باید گفت که استفاده از پارچه‌هایی با تکنولوژی «کول‌مکس» است و نخ‌های به کار گرفته شده در لباس از آخرین نمونه‌های در بازار است. در قسمت‌های کناری لباس از پارچه‌های توری شکل استفاده شده که باعث می‌شود هوا جریان پیدا کند و بازیکنان در این خصوص راحت‌تر باشند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: ایتالیا برزیل آرژانتین تیم ملی آلمان آديداس نایک پوما جام جهانی قطر تیم ملی ایران تیم ملی فوتبال ایران تیم ملی آرژانتین کمپانی نایک مجید لباس دوم تیم ملی تیم ملی فوتبال لباس تیم ملی برند ایرانی برزیلی ها طراحی شده آستین ها لباس ها تیم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۷۲۲۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطرات مهندس جعفر شریف امامی از کار در راه آهن

تین نیوز حبیب لاجوردی :

جعفر شریف امامی از مدیران عامل راه آهن بوده که کار را پس از اتمام درس از راه آهن شروع کرده و سلسه مراتب مختلف را به تدریج پیموده تا به سمت مدیرعامل راه آهن رسیده است. در اینجا خاطرات وی را که مربوط به فعالیت در راه آهن در گفتگو با پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد بیان کرده، آورده ایم:

معرفی و تحصیلات

س- قربان اگر اجازه بفرمایید اول شروع بکنیم با یک خلاصه ای: از خانواده تان، مرحوم پدرتان بفرمایید و بعد شرح بدهید رفتن تان را به اروپا و تحصیلات تان و بعد آن وقت می رسیم به موضوعات بعدی.

شریف امامی: آن‎چه که من راجع به خانواده ام می توانم بگویم این است که پدر من یک مرد روحانی بود و تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسۀ شرف بود و بعد از مدرسۀ شرف به مدرسۀ آلمانی رفتم آن‎جا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم و بعد برای رفع احتیاجات راه آهن عده ای در حدود سی نفر از وزارت راه می فرستاد به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم. در آلمان ما در Brandenburger Zentralschule در مدرسۀ سنترال که مدرسۀ راه آهن بود هجده ماه تحصیل مربوط به رشته های مختلف راه آهن کردیم و به سه دسته تقسیم شدیم که هر دسته ای یک قسمت از راه آهن را تحصیل کردند و بعد به ایران مراجعت کردیم.

در موقع مراجعت ما را دو دسته کردند یک دسته فرستادند به راه آهن شمال که در آن‎جا آلمان‎ها کار می کردند و یک دسته را به راه آهن جنوب فرستادند که آمریکایی ها بعداً برای ادامۀ ساختمان راه آهن آمدند. در آن‎جا مهندسی بود به نام Caroll که سر مهندس راه آهن بود.

سفر از تهران و توقف در لرستان

در این‎جا خالی از فائده نخواهد بود که مختصری از وضع مسافرت خود را از تهران به اهواز شرح دهم، در آن موقع وسیلۀ مسافرت اگر عدۀ کافی بود می شد یک اتومبیل سواری دربست کرایه کرد و به مسافرت رفت و الا باید با اتومبیل باری که پست را می برد پهلوی شوفر نشسته و با پست به سفر برود. ما پنج نفر یک اتومبیل سواری کرایه کرده و به راه افتادیم. راه تا لرستان به طور عادی بود و در تمام شبانه‎روز مقدور بود که انسان حرکت کند، البته راه ها تماماً خاکی بود و هنوز آسفالت نشده بودند و حتی در تهران خیابآن‎های آسفالت نداشت و عصرها در جوی خیابان از طرف بلدیه (شهرداری) آب جاری می کردند و سپورها با دلوی که داشتند خیابآن‎ها را آب پاشی می کردند تا گردوخاک کمتر شود. و گاهی با مشک آب پاشی می شد که سپور مرتب می گفت پرهیز آب و از مشک آب می پاشید. در لرستان راه تازه ساخته شده بود و چون راه آهن نبود در طول راه روی ارتفاعات مشرف به جاده برج های ژاندارمری ساخته شده بود که در هر برج ۶ نفر مسلح بودند و تمام روز راه را زیرنظر داشتند و به محض این‎که تاریک می شد عبور و مرور ممنوع می شد زیرا ممکن بود که انسان مواجه با راهزن های طول راه بشود. موقعی که از لرستان عبور می کردیم ژاندرم ها در محلی که قهوه خآن‎های بود جلوی مسافر را می گرفتند که در همان‎جا بیتوته کنند و چون ممکن بود تا قهوه خانه بعدی هوا تاریک شود مانع حرکت می شدند.

موقعی که اتومبیل به چالان چولان رسید نزدیک چهار بعدازظهر بود و جلو را گرفتند که باید همین جا بمانید و هر چه اصرار کردیم مفید قرار نگرفت لذا به متصدی قهوه خانه دستور دادیم که محلی را نزدیک رودخانه تمیز و آب پاشی کرده و تخت چوبی بگذارد که جای با صفایی بود بنشینیم، و چون همه چیز از حیث غذا و لوازم یعنی تخت سفری همراه داشتیم بساط را در آن‎جا پهن کرده و نشستیم. بعد از چند دقیقه سواری از دور نمایان شد که خیلی رشید و چابک به نظر می رسید، یک سرآمد نزد ما و از اسب پرید پایین و سلام کرد افسری بود به درجه نایب اول و وقتی که نشست و به او تعارف کردیم معلوم شد اول راه است و تازه افسر شده است و خود از دزدان معروف منطقه بوده و اینک از طرف سپهبد امیراحمدی فرماندۀ نیروی غرب مأمور حفاظت ۱۵۰ کیلومتر راه شده و به درجۀ افسری نائل شده است. البته خود او سواد خواندن و نوشتن نداشت و کارهای دفتری او را یک سرجوخه انجام می داد نام او عباس قونکه بود و شروع کرد از دزدی های قبل و اقدامات بعد برای امنیت منطقه و گرفتن دزدها با لهجۀ لری غلیظ تعریف کردن و فرستاد چند مرغ از ده نزدیک آوردند که سرخ کرده و با غذایی که ما داشتیم با هم خوردیم، ضمناً از جیبش کیف چرمی کوچکی بیرون آورد و در آن ستارۀ برنجی درآورد و نشان داد و گفت قصد دارم هر وقت حضرت اجل (سپهبد امیراحمدی) به این‎جا بیاید اجازه بگیرم که درجه سلطانی (سروانی) داشته باشم و با ما مشورت می کرد که چگونه گزارش بدهد و جملات را تکرار می کرد تا حفظ شود. خلاصه از لرستان به بعد تا اهواز به هیچ وجه امن نبود و جز در روز زیر نظر ژاندارم ها مسافرت مقدور نبود.

مطلب دیگر که مناسب است ذکر شود وضع شهرهای خوزستان بالاخص شوشتر و دزفول و اهواز است که در آن موقع شاید در حدود ۷۵ درصد مردم تراخم داشتند و عدۀ زیادی کور بودند و از آب رودخانۀ کارون با مشگ برای خود آب حمل می کردند در محلی که دیگران مشغول قضای حاجت بودند. و در بازار شوشتر دکانی بود که هرچه نگاه کردم ندانستم که متاعش چیست وقتی پرسیدم گفتند گیوه فروشی است ولی روی گیوه ها آن قدر مگس نشسته بود که تمام سیاه به نظر می رسید و تشخیص مشکل می شد. کثافات مستراح ها در بعضی از خیابآن‎ها از بالای بام به داخل کوچه می ریخت و با در اختیار بودن تمام عوامل توسعه از آب و آفتاب و زمین مستعد و سوخت ارزان فقیرترین و کثیف ترین افراد در آن‎جا دیده می شدند.

 

ورود به اهواز و ملاقات کارل سرمهندس راه آهن

در اهواز موقعی که ما وارد شدیم یک عده ای از رفقای ما از بعضی از مسائل تنقیداتی کردند که موجب شد کارل تلگرافی به تهران کرد و اظهار کرد که این محصلین را من اصلاً نمی خواهم همه را خواهش می کنم پس بگیرید و ما با این‎ها وقت این‎که سروکله بزنیم نداریم.

س- ایرادات چه بود؟

ج- راجع به ساختمان راه آهن ایراداتی گرفته بودند من جمله مربوط به ریل گذاری و از این قبیل.

س- مسئله فنی بود یا مسئله سیاسی…

ج- نه نه نه فقط فنی بود. بعد من به رفقا گفتم بنشینم یک قدری صحبت بکنیم ببینیم مصلحت ما چیست، بمانیم یا برویم چه بکنیم. بعد از بررسی هایی که کردیم به دو دلیل من و چند نفر از رفقا تصمیم گرفتیم که همان‎جا بمانیم، یکی این‎که در شمال هنوز مالاریا خیلی بود و من شخصاً از لحاظ مالاریا حساسیت داشتم و میل نداشتم در یک منطقه ای که مالاریا هست بروم کار بکنم. دوم این‎که در جنوب اساساً میدان کار وسیع تر بود و کارل که آن‎جا بود اختیارات بسیار وسیعی داشت و اعلی حضرت فقید نسبت به او فوق العاده توجه داشت برای این‎که علاقۀ شدید به پیشرفت راه آهن داشت. علی‎هذا اختیارات زیادی به کارل داده بود که حتی شاید از اختیارات وزیر هم زیادتر بود البته از لحاظ اداری. از این جهت من تقاضا کردم از کارل که ملاقاتش کنم و رفتم آن‎جا وقتی که به دفترش آمدم لباس با کراوات و پیراهن سفید داشتم. گفت با این ریخت آمد{ی} با من صحبت بکنی من اصلاً حاضر نیستم صحبت بکنم. گفتم چه جور من بیایم که شما حاضر می شوید صحبت بکنید؟ گفت باید بروید لباس کار بپوشید (اوورل آبی) آن وقت حاضرم صحبت بکنم.

س- مکالمه به انگلیسی بود یا به فارسی؟

ج- مترجم بود که این وسط یک مترجمی داشت به نام آقای علوی اهل محل بود بسیار مرد شریفی بود یک پایش را هم کوسه زده بود که شل بود ولی انگلیسی‎اش خیلی خوب بود و آن‎جا مترجم کارل او بود.

خلاصه رفتم در اهواز یک مغازۀ بزرگی بود به نام کراچی استور. در آن وقت هنوز هندوستان و پاکستان جزو مستعمرات انگلیس بود و کراچی را همه جزء هند و هر چی از پاکستانی ها بود همه را هندی می شناختیم. در کراچی استور چیزهای مختلف از اجناس خرازی و بزازی و حتی خیاطی داشت در واقع مثل یک گراندمگازان {فروشگاه بزرگ} اهواز بود در آن وقت. رفتیم آن‎جا و دستور دادم به یک لباس کار برایم تهیه بکند گفت لباس کار آماده دارم ولی بایستی که قدری اندازه بکنم. برای من یک دست لباس درست کرد و خریدم و آمدم فردا دومرتبه رفتم به کارل خواهش کردم که مرا بپذیرد و رفتم به دفترش و دید با لباس کار آمده ام گفت حالا حاضرم صحبت بکنم، گفت که شماها خیال نکنید که یک مقدار تئوری یاد گرفته اید من برای آن ارزش زیادی قائل هستم. من نتیجۀ کار می خواهم و بایستی بدهید که کار بکنید من همه گونه کمک می کنم ولی اگر که بخواهید بنشینید پشت میز در اداره و بخواهید همه‎اش با کاغذبازی و حرف وقت بگذرانید این‎جا رشدی نخواهید کرد این را از حالا باید صریح بگویم. گفتم نه ما حاضریم که لباس کار هم بپوشیم و با همین لباس برویم سرکار و کار بکنیم.

گفت خیلی خوب فوراً تلفن کرد به رئیس قسمت مکانیک، Superintendent Mechanical شخصی بود به نام Moler آمد آن‎جا و گفت که با این شریف‎امامی مذاکره کرده ام و حاضر شده است که با کارمندان دیگر شما همکاری بکند و بایستی از پایین ترین مرحلۀ کار یعنی از عملگی باید شروع بکند و بیاید بالا من جور دیگر موافقت نمی کنم.

از عملگی تا نقشه خوانی و نصب کارخانه تعمیرات واگن و لکوموتیو

در آن موقع می خواستند یک کارخانۀ تعمیر درست بکنند برای تعمیرات واگن ها و لکوموتیوها و غیره و یک شخص ارمنی آن‎جا سرکارگر بود مرا مولر به او معرفی کرد که باید با او همکاری بکنم و او هم ملاحظه نکرد از همان روز اول با چند عملۀ عرب همراه کرد که مثلاً یک سرنردبان را یکی از آن‎ها می گرفت و یک سرش را هم من می گرفتم تا اطمینان حاصل شود تا آماده هستیم که کار بکنیم. دو سه روزی که آن‎جا به این صورت شروع به کار کردم نقشه های کارخانه آمد که ماشین آلات را نصب بکنیم آن‎جا دیگر خود سرکارگر هم نمی توانست که خوب نقشه ها را بخواند و مجبور بود از من استفاده بکند و کارهای ریختن طرح فنداسیون ماشین آلات و پایه های مربوط به ترانسمیسون و غیره تمامش را دیگر من دستور می دادم که چه بکنند از این جهت بعد از چند روز شدم معاون سرکارگر یعنی یک قدم جلو رفتم تا بعد که کارخانه تعمیر را نصب کردیم و تمام شد، مولر مرا خواست و گفت که ما تعدادی منبع آب بایستی نصب بکنیم در بعضی ایستگاه های راه آهن برای احتیاجات آب گیری لکوموتیوها و می خواهیم این‎ها را مقاطعه بدهیم شما مراقبت بکنید که این کار را که می دهم به همین سرکارگر ارمنی که بکند مراقبت بکنید که قیمتش را حتی‎المقدور ارزان و سریع تمام بکند تا بر آن اساس بتوانیم با او قرارداد ببندیم.

اولین کار مقاطعه کاری و اولین افزایش حقوق پنجاه درصدی

وقتی که ما شروع کردیم به نصب اولین منبع آب در اهواز که در آن‎جا دو تا باید نصب می شد بعد از آن‎که اولی تمام شد آمدم به مولر گفتم در این‎جا چون اختیاراتی نداشتم و هرچه سرکارگر می خواست می کرد صرفه جویی کامل نشده است من می توانم که منبع آب دومی را ارزان تر و سریع تر نصب بکنم. شما چون مایل بودید که حداقل قیمت و کوتاه‎ترین زمان را به دست بیاورید من حاضرم که تعهد بکنم که این نظر را تأمین بکنم. مرا برد پیش کارل و گفت شریف‎امامی چنین اظهاری می کند و حاضر است. تعهد بکند که منبع آب دوم را خودش نصب بکند هم سریع تر و هم ارزان تر. کارل اعتبار محدودی کمتر از آن‎چه که آن سرکارگر خرج کرده بود به من داد و گفت که این اعتبار را در اختیارات می گذاریم برو هر کاری می توانی بکن ولی دیگر به من مراجعه نکن تا وقتی که منبع سوار شده باشد.

علی‎هذا رفتم و آن منبع را با تقریباً سه خمس قیمتی که او تمام کرده بود از لحاظ پرداخت دستمزد و در حدود چهار روز هم کوتاه‎تر از آن‎چه که او طول داده بود نصب کردم. بعد آمدم و به مولر گزارش دادم که کار منبع تمام شده است.

برخاست و آمد همراه من دید که منبع را نصب کرده ام و تمام شده است، مرا برد پیش کارل و به کارل گفت که شریف‎امامی منبع را سوار کرده و ارقامی را هم که گرفتم هم ارزان تر و هم زودتر تمام شده است. کارل گفت که پس می آیم خودم ببینم. آمد و خودش دید و همان‎جا دستور داد همۀ رؤسای ادارات بیایند به محل نصب منبع آب. رئیس حسابداری و رئیس کارگزینی کارپردازی و غیره همه آمدند.

س- رؤسای ادارات آمریکایی بودند؟

ج- نه نه، این‎ها فقط چند نفر رؤسای ادارات فنی آمریکایی بودند بقیه ایرانی بودند مثلاً رئیس حسابداری آقای جمال خان بود که رتبه ۹ داشت و آن وقت در خوزستان دو نفر رتبه ۹ بود یکی جمال خان بود و یکی پیشکار دارایی خوزستان. دو نفر رتبه ۹ بیشتر نبود آن‎جا رتبه آن وقت خیلی اهمیت داشت و کارمندانی که در راه آهن بودند تمام رتبه ۲، ۳، ۴ و این‎ها بودند. فقط یک نفر بود آقای فرمی که رتبه ۶ داشت و معاون جمال خان بود.

س- فرمی؟

ج- فرمی گویا آمد به آمریکا بعداً جمال خان که رتبه ۹ داشت معاون کارل بود. و فرمی هم معاون جمال خان. خلاصه این‎ها آمدند در بیرون اداره در فضای آزادی که ما منبع آب را سوار کرده بودیم و کارل شروع کرد به توضیح دادن که من با این جوان اول صحبت کردم و به او گفته بودم که باید از پایین شروع بکند و نشان بدهد که کار می تواند بکند تا کار مستقل بشود به او داد و از این قبیل حرف ها. حالا نشان داده است با این‎که واقعاً کارش را خوب می تواند از عهده برآید و مسئولیت های بیشتری آماده هستم که به او بدهم و حقوق را پنجاه درصد یک‎مرتبه اضافه کرد، بعد از جمعاً چهار پنج ماه بیشتر طول نکشیده بود که من در راه‎آهن شروع به کار کرده بودم.

س- مبلغ حقوق چند به چند اضافه شد؟

ج- چهارصد ریال بود شد ششصد ریال.

س- ماهی؟

ج- البته ماهی. بعد مرا کرد رئیس شعبه. تمام کارهای لوله کشی و نصب منابع آب و آهنگرخانه و نجارخانه و کارهای ساختمانی درها و پنجره ها و قالب پزی ها و غیره که برای طول راه و ایستگاه ها باید ساخته بشود همه آمد زیرنظر من.

س- این در چه سالی بود؟

ج- این در اوایل سال ۱۳۱۰ شمسی بود. در آن موقع حقوق خیلی خوبی دیگر پیدا کردم زیرا قیمت ها آن‎جا فوق العاده ارزان بود اگر مقایسه بکنید مثلاً از همان‎جایی که من لباس کار خریده بودم لباس معمولی می دادم درست کند برای من یک کت‎وشلوار روی اندازه می دوخت از پارچه کتانی فرمی به مبلغ چهار تومان. قیمت ها در این سطح بود یعنی یک کت وشلوار از پارچه و دوخت و غیره می شد در حدود چهار تومان و یا ما پانسیون بودیم در راه آهن به ماهی پانزده تومان یعنی ناهار و شام و چاشت و غیره همه این‎ها در ماه پانزده تومان می‎شد با سطح قیمت ها که از این قرار بود ماهی چهل تومان هم حقوق ماهیانه بود. به طوری که من از همان چهل تومان مبلغی صرفه جویی داشتم که مقداری فرش و میز تحریر و غیره بعداً برای خودم خریده بودم. به هر صورت آن‎جا یک شروع خیلی خوبی برای من شد که با ذوق و شوق و با علاقه شروع به کار کردم و وضع من در خود راه آهن و در وزارت راه یک وضع استثنایی در واقع شده بود که همه تا اندازه ای حتی رشک می بردند.

تاریخ انجام مصاحبه: پنج شنبه ۱۳ می ۱۹۸۲ { 23 اردیبهشت 1361 } در شهر نیویورک 

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

دیگر خبرها

  • لباس خواننده چینی باعث مرگش شد
  • خاطرات مهندس جعفر شریف امامی از کار در راه آهن
  • نگاهی به صنعت کفش در مستند «پاپوش»
  • نساجی با رنگ قرمز برای بقا می‌جنگد
  • (عکس) تصویری جذاب از انبار رنو در تهران در دهه ۵۰
  • دانشگاه آزاد سمنان میزبان نخستین مسابقه ملی «طراحی و دوخت»
  • خودرو‌های سایپا، چشم «کره شمالی» را گرفت
  • عکس/ ترور با لباس زنانه!
  • پیشنهاد‌های مالی وسوسه کننده به شمسایی برای مصرف برنج + فیلم
  • عمره‌گزاران ایرانی لباس احرام به تن کردند